شعرونقاشی

آرزو-رنگ روغن -اثرجهانگیردشتی زاده
جرس فریاد میدارد که بربندید محملها
به ژرف بیابان
نگاه کن
بر کوهان شتری ناهموار
وخاکی که درچشم فرو میرود
از تل ماسه های عرب
کجا میرود این سایه ها
خورشید آزرده
درجلای گونه زنی
که به قشلاق می رود
اینهمه منزل
برای رفتن
پای بریده مرا
کافی نبود
آه که چقدرتنت
بوی بلورتازه می دهد
وموهایت
یال اسبی وحشی
که شانه نمی خورد
ازگوشه کجاوه
کافیست سینه ات
از ورای شانه ات دیده شود
+ نوشته شده در یکشنبه ۱۷ آذر ۱۳۹۲ ساعت 14:37 توسط جهانگیر دشتی زاده
|
كاردانی ادبيات فارسي- داري گواهينامه بين المللي رشته نقاشي روي بوم - طراح وگرافيست- استادآموزشي رشته هاي... مينياتور،رنگ روغن ،مدادرنگ...درمجتمع هاي فرهنگي هنري.